the foggy alleys

With you with out you I love you

the foggy alleys

With you with out you I love you

تو رفته ای و من مانده ام بدون الهه....

التماست نمی کنم که تو راه خویش گرفته ای و مرا یارای هم پایی ات نیست

اما می خواهم اگر روزی دلت هوای مستی و هستی کرد و خواستی سری به عاشق  خیره مانده به راهت بزنی درنگ نکنی .

گاه آمدنت دست افشان دلم را ابی و جارویی خواهم زد و تمام چراغ های قلبم را به پاس امدنت روشن خواهم کرد.

بیا الهه من که مانده ام عاشقانه سر.

!!!؟

خدایا چقدر دل نازک شده ام این روزها!

.........

خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم

یکی از ان گریه های شیرین کودکیم را پس بده.

عجب عطر خوبی زده لعنتی..............

از این راهرو یک نفر رد شده که عطرش همونه که تو میزنی!!

از این راهرو یک نفر رد شده مثل وقتایی که تو ناراحتی....

نفس میکشم با تمام وجود.

عجب عطر خوبی زده لعنتی.......


خداوندا، به تو امیدوارم و به تو توکل کرده ام........

صدای شکستن قلبم را نشنیدی چون غرورت بیداد می کرد اشکهایم را ندیدی چون محو تماشای باران بودی ولی امیدوارم انقدر در آیینه مجذوب نشده باشی که حداقل زشتی دیو خود خواهیت را ببینی باشد که بادیگران چنان نکنی که با من کردی.


ما زیاران چشم یاری داشتیم ...

همیشه آرزوهایت را یاد داشت کن... نه به خاطر اینکه خدا فراموش می کنه.. به خاطر اینکه فراموش می کنی آنچه امروز داری آرزوهای دیروز توست
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ...هر که با ما بود از ما می گریخت ...چند روزی ست حالم دیدنیست... حال من از این و آن پرسیدنیست... گاه بر روی زمین زل می زنم... گاه بر حافظ تفعل می زنم... حافظ دیوانه فالم را گرفت... یک غزل آمد که حالم را گرفت: ... ما زیاران چشم یاری داشتیم... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم...

ساغرم شکست ای ساغی.............

بر موج غم نشسته منم بر زورق شکسته منم  

ای ناخدای عالم...... 

تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سرنوشت ادم.