ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
از این راهرو یک نفر رد شده که عطرش همونه که تو میزنی!!
از این راهرو یک نفر رد شده مثل وقتایی که تو ناراحتی....
نفس میکشم با تمام وجود.
عجب عطر خوبی زده لعنتی.......
صدای شکستن قلبم را نشنیدی چون غرورت بیداد می کرد اشکهایم را ندیدی چون محو تماشای باران بودی ولی امیدوارم انقدر در آیینه مجذوب نشده باشی که حداقل زشتی دیو خود خواهیت را ببینی باشد که بادیگران چنان نکنی که با من کردی.
بر موج غم نشسته منم بر زورق شکسته منم
ای ناخدای عالم......
تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سرنوشت ادم.
دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت ، که بماند یکجا
به کجا؟!
معلوم است ، به در خانه ی تو
دل من عادت داشت که بماند آنجا
پشت یک پرده ی توری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه ی یک باغچه بود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی دل من را دیدی ؟