ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دیگر نه حرفی با تو از دلداگی دارم
نه احساس تو میخواهم.
ومن اهسته در گوش خدا گفتم تو را دیگر نمیخواهم.
زندگی کن به ضرب المثلهااعتمادی نیست..
تازگی یا کهنگیش دردی را دوا نمیکند...
ماهی را هر وقت از اب بگیری فقط میمیرد!
خدا همین جاست ؛ نیازی به سفر نیست خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند … خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد خدا در جمله ی ” عجب شانسی آوردم ” است خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو . . .