the foggy alleys

With you with out you I love you

the foggy alleys

With you with out you I love you

دوستت دارم..


گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو ...
بی هیچ امیدی !

قلبم...

سپید بود

سپید سپید

مثل موهای مادربزرگ

هر که رسید صفحه ی تازه ورق زد

چند سطر عاشقانه نوشت امضایی زیرش زد و رفت

حالا سیاهی هایش روی دلم سنگینی میکند مثل سنگینی شانه های مادربزرگ روی کمر خمیده اش

درود بر ادمهایی که

وقتی میفهمند چقدر دوستشون داری

بازم ادم میمونند!

...


روزه سکوت میگیرم
به نیت تمام حرف هایی که کسی منتظرشان نبود
و همه ی معادلاتی که در زندگی حل نشده باقی ماند
سه نقطه...
زیباترین شعر دنیاست
پر از رمزو راز و حرف های یواشکی
که آغوش بی انتهایش برای من و دلتنگی هایم جا دارد
قلم برای نوشتن دلتنگی هایم رنگ نمیدهد
با کاغذ غریبی میکند
گویی او نیز پی برده که پلکان نردبان اعتماد پوسیده است
بی قراری ها را فراری میدهم
و یک پیاله خاطره بدرقه راهشان میکنم
به این امید که دیگر هیچگاه در وادی احساسات من سبز نشوند...

می خواهم...

می خواهم ستاره بخواهم...

می خواهم چای بخواهم...

سیگار بخواهم...

ماه را قدم بزنم...

دراز بکشم به زمین

و کسی دستهای مرا از پشت بگیرد..

مثل ان فیلمها!

دستهایم را ازپشت بگیرد

و بوی زن بدهد!..

وگردنم را بو نهد!.......