the foggy alleys

With you with out you I love you

the foggy alleys

With you with out you I love you

مرا ببخش...

این ابرها را

من در قاب پنچره نگذاشته ام

که بردارم.

اگر آفتاب نمی تابد

تقصیر من نیست

با این همه شرمنده توام

خانه ام

در مرز خواب و بیداری ست

زیر پلک کابوس ها

مرا ببخش اگر دوستت دارم

و کاری از دستم بر نمی آید.

تا تو ..........

تا تو هیچ فاصله‌ای نبود
تا تو فقط من بودم
و از تو فقط من مانده بودم
هرجا که خالی بود تو بودی
و هرچه که پُر بود، شبیه دل من بود
اما تا تو یک دل هم یک دل بود
من برای این دل کم بودم
اما تو هیچ نبودی حتی کم ..

گاهی..

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود ...
گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد ...
گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند

خسته می شود ...

گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد ...
گاهی آرزو میکنم ای کاش ...
دلی نبود تا تنگ شود ...
تا خسته شود ...
تا بشکند

تورادوست خواهم داشت..

حتی اگر ندانی حتی اگر نخواهی
حتی اگر تو مرابه دست خاطره ها بسپاری!
حتی اگر نخواهی بدانی حتی اگر نخواهی ببینی
تورادوست خواهم داشت..
دل شکسته ام اماباز تو را دوست دارم
کاش میدانستی....

دوستت دارم....

دوستت دارم  را ساده مگیر

من برای گفتنش

همه ی وجودم را به کار گرفته ام...

خدایا تو شاهد باش..

خدایا تو شاهد باش..

جز صداقت نداشتم

وراهی امدم بی انتها و دست خالی...

بارخدایا تو شاهد باش

جز تو کسی ندارم که به من به اندازه ی خودم بنگرد

خدایا رحمتت را می ستایم که تو سزاوار ستایشی

خدایا تو شاهد باش

سوختنم را

رفتنم را

و شکستنم را

اما رضای تو مرا بس....