نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند.............
.
.
.
تا خدا یک رگ گردن باقیست تا خدا هست، به غم وعده این خانه مده
چه دعایی کنمت بهتر از این:
خنده ات از ته دل!
گریه ات از سر شوق!
روزگارت همه شاد!
سفره ات رنگارنگ و تنی سالم وشاد که بخندد مدام...